اختلاف قرائات سبع در تفسیر سوره مریم

نوع مقاله : مقاله علمی ترویجی

نویسندگان

1 عضو هیئت علمی موسسه آموزش عالی کوثر

2 دانشیار دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین

چکیده

یکی از علوم قرآن کریم که در فهم، ترجمه و تفسیر کلام الهی تأثیر مستقیم دارد، علم قرائات قرآن است. به همین سبب، این علم از دیرباز مورد توجه مفسران قرآن بوده و تلاش آنها بر این بوده که با توجه به قرائت‌های مختلف و تأثیر گذاردن آنها در فهم قرآن، بتوان بهترین برداشت را مطابق قرائت مقبول عرضه نمود. در این نوشتار موارد اختلاف قرائات از هفت قرائت مشهور در سوره مریم بررسی و تحلیل گردیده است. اختلاف قرائات در 19 آیه، هیچ تغییری در معنا ایجاد نکرده و در 15 آیه در معنای آیات، مؤثر بوده است. البته این تغییر معنایی غالبا در نهایت مفهوم یکسانی را از آیه می‌رساند و گاهی در حد تغییرات بسیار جزئی مانند مبالغه، تاکید و ... بوده و در اصل معنای آیه تاثیرگذار نبوده‌اند. بررسی سیاق آیات، قواعد صرفی و نحوی، سازگاری با معنای آیات، انسجام در الفاظ آیات و موسیقایی آن؛ می‌تواند محقق را به قرائت صحیح که همان قرائت مشهور است؛ رهنمون سازد.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

قرائت در لغت به معنای خواندن و در اصطلاح به معنای نحوه خواندن الفاظ قرآن کریم است (دمیاطی، اتحاف البشر فی قرائات الاربعه عشر، 1419: 1/3) از منظر تبارشناسی دانش‌ها، علم قرائت در منظومه علوم قرآنی جای گرفته و از دانش‌های بنیادین عالم اسلام است. پیامبرa اولین قاری قرآن است و پس از ایشان، بزرگانی در طبقه صحابه با دقت تمام در أخذ، ضبط، کتابت، قرائت و تعلیم قرآن به دیگران کوشیدند. در اواخر سده اول و با سپری شدن روزگار صحابه و تابعین، دانش قرائت رونق گرفته و در همه نقاط جغرافیای اسلامی، قاریان بسیاری پدید آمدند.  در اوایل  قرن سوم هجری، گروهی درصدد برآمدند تا قرائاتی را که به اعتقاد خویش صحیح می‌دانستند، ضبط و معرفی نمایند. ابوعبیده قاسم بن سلام انصاری، شاگرد کسایی از این گروه است. پس از او احمد بن جبیر کوفی، سپس قاضی اسماعیل بن اسحاق مالکی، محمد بن جریر طبری، محمد بن احمد داجونی و ابن مجاهد تمیمی مولف «القرائات السبع» پیگیر این هدف بودند (ابن جزری، النشر فی قرائات العشر، 1418: 1/ 34). این قاریان هفتگانه عبارتند از: ابن عامر دمشقی (118ق)، ابن کثیر مکی (120ق)، عاصم کوفی (127 ق)، ابوعمرو بصری (154ق)، حمزه کوفی (156ق)، نافع مدنی (169ق) و کسایی کوفی (189 یا 191ق) (همان).

انگیزه‌ای که ابن مجاهد را وادار به گزینش هفت قاری از میان همه قاریان کرد، این بود که می‌خواست امر قرائت قرآن را نظم و سامان بدهد. هر چند بسیاری از دانشمندان بعد از وی، ابن مجاهد را در اختیار قرّاء سبعه نکوهش کردند؛ ولی با توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی و شهرت وی، شیوه‌اش استمرار یافت. این گرایش تا آنجا رواج یافت که برخی از غیر محققان پنداشتند که حدیث سبعة أحرف ناظر بر همین قرائات است (معرفت، التمهید فی عند القرآن، 1390: 288).

علمای شیعه با الهام از آموزه‌های قرآنی اهل بیتb معتقدند که قرآن تنها به یک صورت نازل شده (کلینی، الکافی، 1365: 2/ 63) و تعدد قرائات از سوی قاریان قرآن ایجاد شده است (خویی، البیان فی تفسیر القرآن، 1395: 151ـ152).

این نوشتار درصدد است، اختلاف قرائات سبع را به روش تحلیلی در سوره مریم بررسی نموده و به این پرسش‌ها پاسخ دهد: 1. تأثیر یا عدم تأثیر اختلاف قرائات سبع در معنای کدام آیات سوره مریم مشهود است؟ 2. میزان تفاوت معنایی به جهت اختلاف قرائات در معنای آیات چگونه است؟ 3. کدام مولفه‌ها در دستیابی به قرائت صحیح از میان قرائات هفتگانه موثرند؟

1ـ قرائات سبع در سوره مریم

    سوره مریم با 98 آیه، نوزدهمین سوره قرآن و از سوره‌های مکّی است. این سوره به دلیل حکایت داستان حضرت مریمh به نام ایشان نام‌گذاری شده است (طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، 1412: 6/ 773). محتوای سوره مشتمل بر سرگذشت پیامبران، مسائل مربوط به قیامت و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران، نفی فرزند از خداوند و مسأله شفاعت است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1374: 3/ 77). پیام اصلی سوره، بشارت و انذار است که در قالب داستان‌های پیامبران بیان شده است (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1417: 14/ 6)  از مجموع آیات سوره مریم، 36 مورد اختلاف قرائت در آیات وجود دارد.

 الف) قرائات مؤثر در معنای آیات سوره مریم

1. Pوَ إِنىّ‏ خِفْتُ الْمَوَالىِ‏ مِن وَرَاءِى وَ کَانَتِ امْرَأَتىِ عَاقِرًا فَهَبْ لىِ مِن لَّدُنکَ وَلِیا * یرثُنى وَ یرثُ مِنْ ءَالِ یعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبّ‏ رَضِیاO (مریم/ 5ـ6)؛ «من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینى به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضایتت قرار ده!».

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر، ابن عامر و حمزه: یرثُنی و یرثُ؛ ابوعمرو و کسایی: یرثْنی و یرثْ (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، معجم القرآنیه مع مقدمه فی القرائات و أشهر القراء، 1408: 4/ 31).

این دو فعل در حالت رفعی، صفت برای ولیّاً (مریم /5) و در حالت جزمی، جواب دعای هَب لِی (مریم/ 6) هستند (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 5؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 241).

طبرسی دلیل رفع دو فعل را چنین بیان می‌کند: «در قرائت مشهور، زکریا از پروردگارش درخواست می‌کند که به او فرزندی عطا فرماید که این ویژگی را دارا باشد، میراث بر او و خاندان یعقوب باشد.» (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1372: 6/ 774). وی می‌افزاید: «این معنا در حالت جزمی وجود ندارد، زیرا در حالت جزم، فعل معلّق بر شرط محذوف است، یعنی اگر فرزندی عطا کنی، از من و خاندان یعقوب ارث می‌برد» (همان).

    به نظر می‌رسد معنای حاصل از قرائت مشهور با سیاق آیات که مبتنی بر درخواست زکریا از خداوند است، سازگاری بیشتری دارد.

2. Pیازَکَرِیا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحیى لَمْ نجعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیاO؛ «اى زکریا! ما تو را به فرزندى بشارت مى‏دهیم که نامش «یحیى» است؛ و پیش از این، همنامى براى او قرار نداده‏ایم!».

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، ابن عامر و کسایی: نُبشِّرک؛ حمزه: نَبشُرُک (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، معجم القرآنیه، 1408: 4/ 32).

در کلمه لِتُبشِّر در آیه 96 سوره مریم، همین اختلاف قرائت وجود دارد (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، معجم القرآنیه، 1408: 4/ 62؛ لسانی فشارکی، قراء سبعه و قرائات سبع، 1391: 357).

راغب اصفهانی تفاوت بشّر و بشر را این گونه بیان می‌کند: «بَشَّرْتُ الرجل و بَشَرْتُهُ‏ یعنى او را به موضوعى مسّرت بخش خبر دادم و سیمایش باز و شادمان شد، زیرا نفس آدمى زمانى که مسرور و شاد مى‏شود، خون در بدنش همانند جریان آب در درخت منتشر مى‏شود .میان این دو واژه‏ فرق هایى هست مثلا معناى بشرته عامّ و کلّى است، ولى  بشّرته بر زیادى و افزونى دلالت دارد» (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 1421: 124).

تفاوت معنایی حاصله بین دو کلمه، در مبالغه­ای است که در قرائت مشهور می­باشد و با سیاق کلام سازگارتر است که خبر مهم مسرّت بخشی به حضرت زکریا داده می­شود. هم چنین در آیه 96 بشارت به متقین، همین ویژگی را داراست.

3.Pقَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلىَّ هَین‏ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیئًاO (مریم/9)؛ «فرمود اینگونه پروردگارت گفته (و اراده کرده) این بر من آسان است من قبلا تو را آفریدم و چیزى نبودى».

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر: خلقتُک؛ حمزه و کسایی: خلقناک (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 32).

برخی از مفسران در ذیل آیه اشاره کرده اند که در قرائت خلقناک، فعل همراه با نون عظمت آمده (ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 244) و به خداوند واحدی اسناد داده شده که خود را عظیم داشته است (سمین، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 494).

طبرسی دلیل قرائت مشهور را عبارت (قال ربّک) در همین آیه بیان نموده و (حنانا من لدنّا) در آیه 13 را دلیل قرائت خلقناک می‌داند (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 778). ایشان رعایت سیاق کلام با ماقبل یا مابعد را دلیل قرائت بیان می‌نماید.

به نظر می‌رسد قرائت مشهور که مطابق با سیاق کلام در ابتدای آیه است؛ بر قرائت غیر مشهور ترجیح دارد.

4. Pقَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیاO (مریم/ 19)؛ «گفت من فرستاده پروردگار توام (آمده‏ام) تا پسر پاکیزه‏اى به تو ببخشم».

قرائت: عاصم، ابن کثیر، ابن عامر، حمزه و کسایی: لأهبَ؛ نافع و ابوعمرو: لیهبَ (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، مجمع القرائات القرآنیه، 1417: 4/ 348).

برخی مفسران در ذیل آیه چنین گفته‌اند: )لأهب لک) یعنی برای اینکه سبب بخشش فرزند به تو باشم یا آنکه حکایت کلام خداوند تبارک و تعالی باشد (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 10؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 249). طبرسی نیز می‌گوید: «در فعل أهب فعل به متکلم اسناد یافته در حالی که بخشش از جانب خداوند است، زیرا گاهی وکیل و فرستاده، اینگونه فعل را به خود نسبت می‌دهد و قرینه وجود دارد که وی فقط واسطه است و در لیهب ضمیر به خداوند ـ اعطاکننده و بخشنده اصلی ـ برمی‌گردد» (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 783).

تغییر معنایی حاصله در دو قرائت با تغییر صیغه متکلم وحده و غایب ایجاد شده است؛ هر چند که در نتیجه یک معنا را می‌رساند؛ لکن سیاق کلام با أهب سازگار بیشتری دارد؛ از آنجا که آیه با أنا آغاز شده و کلمه رسول، قرینه برای أهب است؛ لذا قرائت مشهور با سیاق کلام سازگارتر است.

5. Pفَنَادَاهَا مِن تحتها أَلَّا تحزَنىِ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تحتَکِ سَرِیاO (مریم/ 24)؛ «ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که غمگین مباش، پروردگارت زیرپاى تو چشمه آب (گوارایى) قرار داده است».

قرائت: عاصم، نافع، حمزه و کسایی: مِن تحتها؛ ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر: مَن تحتها (الدانی،التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 39).

بنا بر قرائت مشهور؛ فاعل، ضمیر مستتر در نادَی بوده و من تحتها متعلق به فعل نادَی است. بنا بر قرائت غیرمشهور؛ فاعل، من موصوله و تحتها متعلق به استقرّ محذوف و جمله صله است (سمین، الدرالمصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 499).

هر چند که با تغییر حرکت در میم کلمه من، تفاوت معنایی در کلمه به وجود می‌آید؛ ولی در نتیجه، معنا یکسان است. به نظر می‌رسد دقت در موسیقی و روانی آیه و لفظ نادی و تناسب آن با من ابتداء، قرائت مشهور را تأیید می‌کند.

      مقصود از شخصی که در آیه، حضرت مریم را ندا می‌کند؛ اختلاف نظر وجود دارد. برخی او را جبرئیل و بعضی حضرت عیسیg دانسته‌اند (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 12؛ طبرسی، مجمع البیان، 1372ش، 6/ 786).

6. Pو هُزِّى إِلَیکِ بجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیکِ رُطَبًا جَنِیاO (مریم/ 25)؛ « (اى مریم) شاخ درخت را به سوى خود حرکت ده تا از آن براى تو خرماى تازه فرو ریزد».

قرائت: عاصم: تُساقِط؛ نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، ابن عامر و کسایی: تسّاقَط؛ حمزه: تَساقَط (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 39).

تُساقِط در قرائت مشهور در باب مفاعله بوده و معنای پی در پی بودن را داراست (قرشی، قاموس قرآن، 1361: 3/ 278). دو قرائت دیگر در باب تفاعل بوده که فعل با تشدید سین به جهت ادغام تاء باب در فاء الفعل و قرائت بدون تشدید با حذف تاء باب است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 13؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 14). هرچند که باب تفاعل مطاوعه باب مفاعله است ولی در آیه شریفه در باب تفاعل هم تعدیه آن اراده شده، هم‌چنانکه در باب تفعّل، تعدیه در نظر گرفته می‌شود (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 1421: 415).

کسی که با یاء قرائت کرده، فعل را به جذع نسبت داده و قرائت با تاء به النخلة اسناد داده است، البته جایز است که در این قرائت هم با حذف مضاف به جذع نسبت داده شود (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 13؛ طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 786؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 255).

به نظر می‌رسد تفاوت معنایی حاصله در قرائات سبع، آن است که قرائت مشهور در باب مفاعله، معنای پی در پی بودن دارد که از جهت معنایی با سیاق کلام، سازگارتر است.

7. Pذَلِکَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیمَ  قَوْلَ الْحَقّ‏ الَّذِى فِیهِ یمْترونO (مریم/ 34)؛ «این است عیسى پسر مریم؛ گفتار حقّى که در آن تردید مى‏کنند!».

قرائت: عاصم و ابن عامر: قولَ الحق؛ نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، حمزه و کسایی: قولُ الحق (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، مجمع القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 45).

ترکیب غالب در قرائت مشهور قولَ الحق، مصدر مؤکد برای مضمون جمله بیان شده است (زمخشری، الکشاف، 1407: 314؛ عکبری، اعراب القرائات الشاذ، 1424: 2/ 11؛ ابوحیان، البحر المحیط التفسیر، 1420: 7/260؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 16؛ الخطیب، معجم القرائات، بی‌تا: 5/ 365). ترکیب‌های دیگری که به آن ها اشاره شده؛ حال یا صفت از عیسیg (ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 16) و مفعول به برای فعل واجب الحذف (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 14؛ عکبری، اعراب القرائات الشاذ، 1424: 2/ 11) است.

ترکیب غالب در قرائت غیر مشهور قولُ الحق، خبر برای مبتدای محذوف است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 14؛ عکبری، اعراب القرائات الشاذ، 1424: 2/ 11؛ ابوحیان، البحر المحیط التفسیر، 1420: 7/260؛ الخطیب، معجم القرائات، بی‌تا: 5/ 365) ترکیب‌های دیگر، خبر دوم، بدل یا صفت برای حضرت عیسیg است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 14، ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 16).

معنای کلمه در ترکیب غالبی نصب، آن است که این خبرها از حضرت عیسیg قطعاً ثابت و صادق است و به غیر او نسبت داده نمی‌شود؛ یعنی بدون لمس بشری به دنیا آمده است (ابوحیان، البحر المحیط والتنویر، 1420: 7/ 260؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 16) یا به این معناست که حضرت عیسیg همان قول حق است (ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 3/ 16).

معنای کلمه در ترکیب غالبی رفع، آن است که نسبت او به مادرش کلام حقی است (ابوحیان، البحر المحیط والتنویر، 1420ق، 7/260) ابوحیان اندلسی که ترکیب نصب را فقط مصدر مؤکد برای مضمون جمله آورده؛ بعد از بیان این معنا، می‌گوید: «در این صورت معنای حالت نصب و رفع یکسان خواهد بود.» (همان). معنای دیگر در این ترکیب اینگونه بیان شده است که آن صفت که در مورد حضرت عیسیg بیان کردیم، کلام حقی است (الخطیب، معجم القرائات، بی‌تا: 5/ 365).

به نظر می‌رسد قرائت مشهور با ترکیب مصدر مؤکد، با توجه به مقام جمله قبل که بیان خداوند متعال در خصوص حضرت عیسیg است، سازگاری بیشتری دارد و کلام سابق را تقریر می‌نماید.

8. Pأ کانَ للهِ أَن یتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضى أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کُن فَیکُونُO (مریم/ 35)؛ «هرگز براى خدا شایسته نبود که فرزندى اختیار کند! منزّه است او! هر گاه چیزى را فرمان دهد، مى‏گوید: «موجود باش!» همان دم موجود مى‏شود!»

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، حمزه و کسایی: فیکونُ؛ ابن عامر: فیکونَ (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 46).

غالب مفسران اختلاف قرائت در این کلمه را ذیل آیه 117 سوره بقره آورده‌اند. ترکیب یکون بنا بر رفع، عطف بر یقول یا خبر برای مبتدای محذوف و مستأنفه است که بنا بر هر دو تقدیر، مقول قول است. ترکیب نصب بنا بر قرائت ابن عامر، جواب امر می‌باشد (طوسی، بی‌تا: 1/ 433؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، 1415: 1/ 367).

فرّاء قرائت نصب را مردود دانسته (فرّاء، معانی القرآن، 1980: 1/ 74) و ابن مجاهد آن را خطایی در زبان عربی قلمداد نموده است (الخطیب، معجم القرائات، بی‌تا: 5/ 367).

دو دلیل در عدم پذیرش و ضعف قرائت غیر مشهور بیان شده است: اول اینکه فعل (کُن) در لفظ امر، ولی مراد از آن خبر است. زیرا به چیزی که موجود نیست، امر نمی‌شود و آن چیز مورد خطاب قرار نمی‌گیرد. پس تقدیر آیه، (تکون فیکون) است. دلیل دیگر امتناع نصب این است که جواب امر باید با امر در فعل یا فاعل یا هر دو مخالف باشد. چون یک شیء نمی‌تواند شرط برای خودش باشد و در صورت عدم این تفاوت، فایده‌ای بر آن مترتب نخواهد بود. مانند قم فأُعطِیک که معنا می‌شود: إن تقُم فأُعطِیک (طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1372: 1/ 316، عکبری، املاء ما من به الرحمن من وجوه الاعراب، 1423: 60) و در قرائت رفع، هیچ یک از این نقاط ضعف وجود ندارد.

9. Pوَ إِنَّ اللهَ رَبىّ وَ رَبُّکمُ‏ فَاعْبُدُوهُ  هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمO (مریم/ 36)؛ «و خداوند پروردگار من و شما است او را پرستش کنید این است راه راست‏».

عاصم، ابن عامر، حمزه و کسایی: إنّ؛ نافع، ابن کثیر و ابوعمرو: أنّ (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 19؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 36؛ لسانی فشارکی، قراء السبعه و قرائات، 1391: 354).

قرائت با کسر همزه بنا بر استیناف است؛ همانطور که ماقبل آن (فیکون) جمله استینافیه می‌باشد (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 749؛ ابوحیان، البحر المحیط، 1420: 7/ 261).

قرائت با فتح همزه، به تقدیر حرف جر لام است که بیان علت مابعد است؛ یعنی به خاطر اینکه الله پروردگار من و شماست پس او را بپرستید (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 17؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌‌تا: 16/ 38).

سمین بعد از آنکه پنج ترکیب برای فتح همزه بیان می‌کند؛ غالب آنها را ضعیف دانسته و تنها ترکیب حذف حرف جر علت را تأیید می‌کند (سمین، الدرر المصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 507).

قرائت مشهور  با سیاق کلام و استیناف جمله قبل، مطابقت داشته و نیاز به تقدیر گرفتن حرف جر هم نیست.

10. Pوَ اذْکُرْ فى الْکِتَابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخلَصًا وَ کانَ رَسُولًا نَبِیاO (مریم/ 51)؛ «و در کتاب (قرآن) موسى را یاد کن، که او خالص شده بود و (نیز) فرستاده‏اى والا [مقام‏] بود».

قرائت: عاصم، حمزه و کسایی: مخلِصا؛ نافع، ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر: مخلَصا (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 49؛ لسانی فشارکی، قراء السبعه: 1391: 354).

مخلَص (اسم مفعول) در قرائت مشهور به معنای آن است که خداوند او را برای عبادت و پیامبری خالص نمود و مخلِص (اسم فاعل) به معنای آن است که حضرت موسیg عبادت خود را از شرک و ریا خالص کرد و تسلیم محض پروردگارش گردید (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 22؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1372: 6/ 799؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 274؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، 1415: 6/ 799) فخر رازی بعد از آنکه معنای دو قرائت را تبیین می‌کند، این چنین می‌گوید: «هر یک از این دو قرائت، برای حضرت موسیg ثابت و قطعی است و خداوند هر دو ویژگی را برای ایشان قرار داده است» (فخر رازی، 1420: 21/ 547).

شایسته بیان است که قرائت مشهور، پیامد و نتیجه وصف و قرائت دوم است و معنا و مفهوم آن را هم دربر دارد.

11. Pإِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُولئکَ یدْخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لَا یظْلَمُونَ شَیئًاO (مریم/ 60)؛ «مگر آنان که توبه کنند، و ایمان بیاورند، و کار شایسته انجام دهند؛ چنین کسانى داخل بهشت مى‏شوند، و کمترین ستمى به آنان نخواهد شد».

قرائت: عاصم، ابن عامر، حمزه و کسایی: یَدخُلُون؛ ابن کثیر و ابوعمرو: یُدخَلُون (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 50).

در قرائت مشهور فعل به صورت معلوم بوده و قرائت ابن کثیر و ابوعمرو فعل مجهول است (ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 280؛ آلوسی، روح المعانی، 1415: 8/ 437؛ بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، 1418: 4/ 14) طوسی می‌گوید: «معنای آیه در قرائت مشهور این است که کسانی که توبه کنند و عمل صالح انجام دهند؛ به امر خداوند داخل بهشت می‌شوند و در قرائت ضمه مقصود این است که خداوند ایشان را داخل بهشت می‌کند یعنی امر به دخول در بهشت می‌کند» (طوسی، التبیان، بی‌تا: 7/ 137).

ابن عاشور درباره قرائت مشهور می‌گوید: «اینکه فعل یدخلون در کنار اسم اشاره آمده، توجه دادن به این مطلب است که آنها در توبه‌شان از کفر، ترغیب و برانگیخته شوند و فعل مضارع و معلوم آمده، بدین معنا که آنها در دریافت جزاء معطّل نمی‌شوند» (ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 16/ 60). علاوه بر اینکه استعمال فعل معلوم در کلام، کثرت و تداول بیشتری دارد.

12. Pأَ وَ لَا یذکُرُ الْانسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ یکُ شَیئًاO (مریم/ 67)؛ «آیا انسان نمى‏ داند که ما پیش از این او را آفریدیم در حالى که چیزى نبود؟».

قرائت: عاصم، نافع و ابن عامر: یذکُرُ؛ ابن کثیر، ابوعمرو، حمزه و کسایی: یذَّکَّر (سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 53).

یذکُرُ ثلاثی مجرد و یذَّکَّر از باب تفعّل است که قاعده ابدال در آن جاری و تاء در ذال ادغام شده است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 33؛ آلوسی، روح المعانی فی التفسیر القرآن العظیم، 1415: 8/ 434؛ سیوطی، البهجه المرضیه، ‌1416: 2/ 311).

یذکُرُ با تخفیف به معنای این است که آیا انسان حال خود را نمی‌داند؛ زیرا هر کسی می‌داند که پس از آنکه در دنیا زنده نبوده، زنده گردیده است. یذَّکَّر با تشدید به معنای آن است که آیا انسان تفکّر نمی‌کند که خلقت او از هیچ بوده، پس خداوندی که او را آفریده، دوباره خلقش می‌نماید (طوسی، بی‌تا: 7/140؛ طبرسی، 1372: 6/ 806). فخر رازی بعد از تبیین معنای دو قرائت، معنای حاصل از قرائت مشهور را به مراد آیه نزدیکتر می‌داند (فخر رازی، مفاتیح الغیب، 1420: 21/ 556).

13. Pأَ فَرَءَیتَ الَّذِى کَفَرَ بِایاتِنَا وَ قَالَ لَأُوتَینَّ‏ مَالًا وَ وَلَدًاO (مریم/ 77)؛ «آیا دیدى کسى را که به آیات ما کافر شد، و گفت: "اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد"؟»

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر: وَلَدا؛ حمزه و کسایی: وُلدا (الدانی، التیسیر القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 58).

وَلَد در قرائت مشهور، مفرد است و در قرائت غیر مشهور، برخی از مفسران وُلد را جمع مکسر وَلَد مانند: أُسد و أَسَد یا لغتی در ولد مانند، عُرب و عَرَب دانسته‌اند (فخر رازی، مفاتیح الغیب، 1420: 21/ 562؛ زمخشری، 1407: 3/ 39؛ ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 16/ 177). طبرسی علاوه بر دو معنای بالا بیان می‌کند که ممکن است این کلمه مانند فلک باشد که گاهی مفرد و گاهی جمع به کار می‌رود.

آلوسی پس از بیان حالات مختلف این کلمه می­گوید: «حق این است که در کلام عرب، این کلمه به صورت مفرد و جمع استعمال شده و هر دو در اینجا صحیح است» (آلوسی، روح المعانی، 1415: 8/ 446).

    به نظر می‌رسد با توجه به سیاق کلام، تنوین دو کلمه ولد و مال در آیه، دلالت بر کثرت می‌کند و تفاوت معنایی کلمه در دو قرائت، در نهایت مفهوم یکسانی از آیه به دست می‌دهد و با توجه به مفرد بودن کلمه مال، تناسب لفظی و معنایی در قرائت مشهور برقرار است.

14. Pتَکَادُ السَّمَاوَاتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الجِبَالُ هَدًّاO (مریم/ 90)؛ «نزدیک است به خاطر این سخن آسمان‌ها از هم متلاشى گردد، و زمین شکافته شود، و کوه‏ها به شدّت فرو ریزد».

قرائت: عاصم، نافع، ابن کثیر و کسایی: یتفطّرنَ؛ ابوعمرو، ابن عامر و حمزه: ینفَطرن (الدانی، التیسیر فی القرائات، 1362: 90؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 61).

یتفطّرن مضارع تفطّر از باب تفعّل و ینفطرن مضارع انفطر از باب انفعال است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 44؛ سمین، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 528) تفطّر و انفطار هر دو به معنای شکافتن طولی هستند (ابن منظور، لسان العرب، 1414: 4/ 55؛ قرشی، قاموس قرآن، 1361: 5/ 192).

طبرسی و بیضاوی در تبیین معنای دو قرائت چنین آورده‌اند: «انفطار مطاوعه فطر و تفطّر مطاوعه تفطیر است. در این آیه، تفطّر شایسته‌تر است؛ به جهت مبالغه‌ای که در معنای آن نهفته است» (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 818؛ بیضاوی، انوارالتنزیل واسرار التأویل، 1418: 4/ 20).

ب)قرائات بدون تأثیر در معنای آیات سوره مریم

1. در حروف مقطعه آیه اول سوره مریم، اقوال مختلفی در کتب تفسیری و قرائت بیان شده که حکایت از اختلاف تجویدی در قرائت این آیه شریفه دارد (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/3؛ طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 773؛ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، 1418: 4/ 5).

عکبری به یکی از اختلاف قرائات و دلیل آن اشاره نموده و می‌گوید: « (عص) به جهت قرابت مخارج نون و صاد با اخفاء نون قرائت شده است. این کلمه به اظهار نیز قرائت گردیده و دلیل اظهار آن است که مشخص گردد این حروف، مقطعه هستند. به همین جهت بر هر حرفی از آن ها توقف کوتاهی صورت می‌گیرد و اظهار نون، این موقعیت را اعلام می‌کند» (عکبری، اعراب قرائات الشاذ، 1424: 359).

2. کلمه زکریّا (آیه 2 و 7) در قرائت عاصم، حمزه و کسایی بدون همزه و در قرائت نافع، ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر با همزه قرائت شده است (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 19؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 28 و 32).

3. عاصم، حمزه و کسایی حرف اول سه کلمه عِتیّا (آیه 8)، جِثیّا (آیه 68) و صِلیّا (آیه 70) را با کسره و بقیه قاریان با ضمه قرائت کرده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 19؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1498: 33، 50 و 54).

    حمزه و کسایی حرف اول بُکیّا (آیه 58) را با ضمه و عاصم و بقیه قاریان با کسره قرائت کرده‌اند (الدانی، 1362 التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 19؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 54).

عِتیّا و صِلیّا مصدر ثلاثی مجرد بر وزن فُعُول و جِثیّا و بُکیّا جمع مکسر جاثٍ و باکٍ بر وزن فُعُول هستند که بر اساس قواعد اعلال، تغییراتی در ظاهر آن‌ها پدید آمده است (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 25).

ابن عاشور در تبیین اختلاف قرائات در این کلمات می‌گوید: «علت کسره فاء الفعل در وزن فُعُول، به جهت تبعیت از حرکت کسره در لام الفعل این کلمات بعد از تغییرات اعلالی است» (ابن عاشور، التحریر والتنویر، بی‌تا: 16/ 15).

به نظر می‌رسد علت حرکت ضمه فاء الفعل قرائت مشهور در کلمه بُکیّا نیز، هماهنگی این کلمه با ماقبلش سُجّدا است و تغییر حرکت در این کلمات، تفاوتی در معنا ایجاد نمی‌کند.

4. در آیات سوره مریم، شش یاء متکلم وجود دارد که در قرائت غالب قاریان با سکون و در قرائت برخی دیگر با فتحه قرائت گردیده است.

ابن کثیر کلمه ورائی (آیه 5) و نافع و ابوعمرو کلمه ربّی (آیه 47) را با فتحه خوانده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 150؛ لسانی فشارکی، قراء سبعه و قرائات سبع، 1391ش، 4/350 و 354) اختلاف قرائت مذکور در کلمه ورائی با توجه به انواع حرکتی است که به هنگام اضافه شدن اسم به یاء متکلم در اسم ها ظاهر می‌شود و در معنای آن تاثیرگذار نیست (سیوطی، البهجه المرضیه، 1416: 281).

ابن کثیر حرف یاء را در لی (آیه 10)، ابن کثیر و نافع در إنّی أعوذ (آیه 18) و إنّی أخاف (آیه 45) با فتحه و حمزه در آتانی الکتاب (آیه 30) با سکون قرائت کرده‌اند. (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 150؛ لسانی فشارکی، قراء سبعه و قرائات سبع، 1391: 351 و 353).

5. عاصم، نافع، حمزه و کسائی کلمه مِتُّ (آیه 23) را با کسره و ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر با ضمه قرائت کرده‌اند. در همان آیه، عاصم، حمزه و کسائی حرف اول کلمه نَسیا را با فتحه و نافع، ابن کثیر، ابوعمرو و ابن عامر با کسره خوانده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 148؛ لسانی فشارکی، قراء سبعه و قرائات سبع، 1391: 352).

این تغییر اعرابی که تفاوتی در معنا ایجاد نمی‌کند، این‌گونه تحلیل شده است: مِتُّ از مات یمات و مُتُّ از مات یموت است. نَسیا و نِسیا نیز دو لغت در این کلمه هستند مانند: وَتر و وِتر، جَسر و جِسر (زمخشری، الکشاف، 1407: 3/ 11ـ12؛ ابن منظور، لسان العرب، 1414: 2/ 91 و 15/ 322).

6. عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، ابن عامر و حمزه، نُنَجّی (آیه 7) و  کسایی: نُنجِی قرائت کرده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1408: 4/ 55).

قرائت مشهور از باب تفعیل و قرائت غیرمشهور از باب افعال است. این دو کلمه در معنای یکسان هستند و اختلاف در باب، تغییر در معنا ایجاد نکرده است (ابن منظور، لسان العرب، 1414: 15/ 308ـ309).

7. عاصم و ابن عامر رِءیا (آیه 74) و نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، حمزه و کسایی رِیّا قرائت کرده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 149؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 56).

رءیا با همزه در قرائت مشهور از فعل رؤیة است و ریّا با تشدید در قرائت غیر مشهور از ریّ به معنای منظر زیبا و چهره درخشنده است (زبیدی، تاج العروس من الجواهر القاموس، 1414: 19/ 484).

غالب کتب تفسیری، دو ریشه برای قرائت غیرمشهور بیان کرده‌اند؛ رأی و ریّ که در رأی همزه منقلب به یاء شده و در آن ادغام گردیده است. در معنای ریشه دیگر آن بین مفسران، اختلاف وجود دارد؛ برخی آن را ضد عطش دانسته و بیان کرده‌اند که شادابی و حسن و زیبایی در فرد سیراب از آب موج می‌زند (عکبری، اعراب القرائات الشاذ، 1423: 364؛ ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420: 7/ 291؛ سمین، الدرر المصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 520) برخی از مفسران هم معتقدند ریّ به معنای نعمت است (بیضاوی، 1418: 4/17؛ فخر رازی، 1420: 21/ 567).

طبرسی بعد از آنکه دو وجه ریّا را بیان نموده و معنای آن از ریشه ریّ را ضد عطش و منظر زیبا بیان کرده، می‌گوید: «معنا در هر دو ریشه یکسان است و تغییر معنایی حاصل نشده است» (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 6/ 810).

8. عاصم، نافع، ابن کثیر، ابوعمرو، ابن عامر و حمزه، کلمه تکاد (آیه 90) را با تاء و کسایی، یکاد قرائت کرده‌اند (الدانی، التیسیر فی القرائات السبع، 1362: 150؛ سالم مکرم، معجم القرائات القرآنیه، 1407: 4/ 61).

در قواعد نحوی هرگاه فاعل اسم ظاهر و مؤنث مجازی باشد، تذکیر و تأنیث فعل جایز است. بنابراین این اختلاف، موجب تغییر معنایی نمی‌گردد (سمین، الدرالمصون فی علوم الکتاب المکنون، 1414: 4/ 90؛ سیوطی، 1416: 1/ 155؛ الخطیب، معجم القرائات، بی‌تا: 5/ 19).

نتیجه

1. علم قرائت یکی از علوم قرآنی بوده و در فهم، ترجمه و تفسیر کلام الهی تأثیر مستقیم دارد؛

2. از مجموع 36 مورد اختلاف قرائات سبع در سوره مریم، 19 مورد بدون تغییر معنایی و 15 مورد همراه با تغییر معنایی بوده است؛

3. تفاوت معنایی حاصل به جهت اختلاف قرائات در معنای کلمات است که غالبا در نهایت، مفهوم یکسانی از آیه به دست می‌دهد و گاهی در حد تغییرات بسیار جزئی مانند: مبالغه، تأکید، کثرت و... است که در اصل معنای آیه، تغییری ایجاد نمی‌کند؛

4. بررسی سیاق آیات، قواعد صرفی و نحوی، سازگاری با معنای آیات، انسجام در الفاظ آیات و موسیقایی آن می‌تواند محقق را به قرائت درست که همان قرائت مشهور است؛ رهنمون سازد؛

5. اختلاف قرائت قاریان در سوره مریم با قرائت مشهور به ترتیب ابوعمرو با 19 مورد بیشترین و کسایی با 11 مورد، کمترین اختلاف بوده است.

جدول قرائات مؤثر در معنای آیات سوره مریم

آیه

مصحف (قرائت عاصم)

سایر قرائات

قاریان مغایر با عاصم

6

یرثُنی و یرثُ

یرثْنی و یَرثْ

ابو عمرو و کسایی

7

نُبَشِّرُکَ

نَبْشُرُک

حمزه

9

خَلَقْتُکُ

خَلَقْناک

حمزه و کسایی

19

لأهَبَ

لِیَهَبَ

نافع و ابو عمرو

24

مِنْ تَحتِها

مَنْ تَحتِها

ابن کثیر، ابو عمرو

و ابن عامر

25

تُساقِطْ

تَسّاقَطْ

تَساقَط

ابن عامر و کسایی

34

قولَ الحقّ

قولُ الحقّ

نافع، ابن‌کثیر، ابن عامر، حمزه و کسایی

35

فیکونُ

فیکونَ

ابن عامر

36

إنَّ

أَنَّ

نافع، ابن کثیر، ابو عمرو

51

مُخلَصاً

مُخلِصاً

نافع، ابن کثیر، ابو عمرو

و ابن عامر

60

یَدْخُلُونَ

یُدْخَلُونَ

ابن کثیر و ابو عمرو

67

یَذْکُرُ

یَذَّکَّر

ابن کثیر، ابو عمرو، حمزه و کسایی

77

وَلَدًا

وُلدًا

حمزه و کسایی

90

یَتَفَطَّرْن

یَتْفَطِرْنَ

ابو عمرو و ابن عامر و حمزه

96

لِتُبَشِّرَ

لِتَبْشُرَ

حمزه

 


جدول قرائات بدون تأثیر در معنای آیات سوره مریم

آیه

مصحف (قرائت عاصم)

سایر قرائات

قاریان مغایربا عاصم

1

کهیعص

با اختلاف تجویدی

 

2

زکریا إذْ

زکریاء إذْ

نافع، ابن کثیر، ابو عمرو

و ابن عامر

5

ورائی

ورائِیَ

ابن کثیر

7

زکریّا إنّا

زکریّاء إنّا

نافع، ابن کثیر، ابو عمرو و ابن عامر

8

عِتِیّاً

عُتِیّاً

کسایی

10

لِی

لِیَ

نافع و ابو عمرو

18

إنّی

إنِّیَ

نافع، ابن کثیر و ابو عمرو

23

مِتُّ

مُتُّ

ابن‌کثیر، ابو عمرو و ابن عامر

23

نَسْیًا

نِسْیًا

نافع، ابن‌کثیر، ابو عمرو و ابن عامر

30

آتانِیَ الکتاب

آتانِی الکتاب

حمزه

41

إبراهیم

إبراهام

ابن عامر

45

إِنّی

إِنّیَ

ابن‌کثیر و نافع

47

رَبِّی

رَبِّیَ

نافع و ابوعمرو

58

بُکِیّاً

بِکیّاً

حمزه و کسایی

68

جِثِیّاً

جُثِیّاً

نافع، ابن‌کثیر، ابو عمرو و ابن عامر

70

صِلیّاً

صُلِیّاً

نافع، ابن‌کثیر، ابو عمرو و ابن عامر

72

نُنَجِّی

نُنْجی

کسایی

74

رِءْیاً

رِیّاً

نافع، ابن­کثیر، ابو عمرو، حمزه و کسایی

90

تکاد

یکاد

کسایی

نمودار اختلاف قرائات مؤثر و بدون تأثیر در معنای آیات سوره مریم

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 
   
  1. فهرست منابع

    1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1380ش.
    2. ابن جزری، محمد بن محمد، النشر فی قرائات العشر، لبنان: دار الکتب العلمیة، 1418ق.
    3. ابن عاشور، محمد، التحریر و التنویر، تونس: دارالتونسیه للنشر، بی‌تا.
    4. ابن منظور، محمد بن مکرّم، لسان العرب، بیروت: دارصادر، چاپ سوم، 1414ق.
    5. ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت: دارالفکر، 1420ق.
    6. آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
    7. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
    8. الخطیب، عبداللطیف، معجم القرائات، دار سعد الدین للطباعة و النشر، چاپ اول، بی‌تا.
    9. خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالزهراء، چاپ اول، 1395ق.
    10. الدانی، ابوعمرو عثمان بن سعید، التیسیر فی القرائات السبع، بی‌جا: کتابفروشی جعفری تبریزی، 1362ش.
    11. دمیاطی، شهاب الدین، إتحاف البشر فی قرائات الاربعة عشر، لبنان: دارالنشر، چاپ اول، 1419ق.
    12. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
    13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت: دارالقلم، چاپ اول، 1421ق.
    14. زبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1414ق.
    15. زمخشری، محمود، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
    16. سالم مکرم، عبدالعال و مختار عمر، احمد، معجم القرائات القرآنیة مع مقدمة فی القرائات و أشهر القراء، کویت: مطبوعات جامعة کویت، چاپ دوم، 1408ق.
    17. سمین، احمد بن یوسف، الدرّ المصون فی علوم الکتاب المکنون، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1414ق.
    18. سیوطی، جلال الدین، البهجة المرضیة، تهران: نشر اسماعیلیان، چاپ هشتم، 1416ق.
    19. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417ق.
    20. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1412ق.
    21. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372ش.
    22. طوسی، ابی جعفر محمد الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، نشر علمیة نجف، 1376ق.
    23. عکبری، عبدالله بن حسین، اعراب القرائات الشاذّ، قاهره: المکتبة الازهریة للتراث، چاپ اول، 1424ق.
    24. عکبری، عبدالله بن حسین، املاء ما من به الرحمن من وجوه الاعراب و القرائات فی جمیع القرآن، بیروت: المکتبة العصریة، 1423ق.
    25. فرّاء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1980م.
    26. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1361ش.
    27. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران:  دار الکتب العلمیة، 1362ش.
    28. لسانی فشارکی، محمدعلی، قرّاء سبعة و قرائات سبع، تهران: انتشارات اسوه، چاپ اول، 1391ش.
    29. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم: منشورات دارالقربی، 1386ش.

    مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.