نوع مقاله : مقاله علمی ترویجی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه مذاهب اسلامی
2 استادیار گروه پژوهشی مطالعات قرآنی
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Understanding and meaning of the Holy Qurʾān is one of the duties of Muslims, because the Qurʾān is a book of guidance and its language is simple and accessible for the people. The Holy Qurʾān presents teachings in the simplest form, allowing everyone to understand it. Therefore, everyone can take benefit from it according to their own capacity; nevertheless, its full and complete understanding is restricted to the infallibles (a). This paper discusses the meaning of instruction in the verses [of the Qurʾān] and traditions, and how understanding the Qurʾān leads to closeness and intimacy with the words of the Almighty. This study shows that learning [to recite] and understanding of the Qurʾān should be done together; and the correct methods of instruction also demonstrate this. Closeness with the Qurʾān also depends on this, and it must be sought from the methods of slow and continuous reading. If the Qurʾān is taught in the right way, there is frequent recourse to the divine verses which leads to the understanding of the divine verses and this leads to intimacy with the words of the Almighty. The present article is follows a descriptive-analytical method and the information studied has been collected from library texts.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی است که بر پیامبر خاتمa نازل شده است. این کتاب الهی، «کتاب زندگی انسان» است که مایه سعادت و رستگاری است، از این رو این کتاب را هم باید خواند و هم فهمید و هم عمل کرد. به همین جهت نحوه تعلیم آن، نه تنها مانند سایر کتابها و مجموعهها در بهرهگیری از محتوایش تأثیر دارد، بلکه به خاطر اصالت لفظ الهی آن، بالاتر از سایر متون است و لازم است که تعلیم آن به صورتی خاص صورت گیرد تا توأم با امر تعلیم و تعلّم آن و فهم آیات، انس با کتاب الهی نیز، تحقق پیدا کند.
در سیستم آموزشی با تفکر، راه برای آموزش بیشتر باز میشود (شعبانی، مهارتهای آموزشی و پرورشی، 1380: 67) و بر همین اساس، آموزشها باید بهگونهای باشد که مشوّق مهارتیابی در تفکر باشد و این امر با استفاده از مبانی یادگیری امکان پذیر است (شورینی، مکاتب فلسفی و آرای تربیتی، 1378: 91)؛ زیرا پایه و اساس یادگیری فهم است و درک ارتباط میان اجزاء و موضوع، و استعداد موقعیت یادگیری و فعالیت یادگیرنده در ایجاد فهم و بصیرت تأثیر بهسزایی دارد (شریعتمداری، اسلام و تعلیم و تربیت، 1374: 345ـ344) یادگیری از طریق محتوا تحقق مییابد و محتوا چیزی است که قرار است آموزش داده شود، محتوا را میتوان شامل کلیه مطالب، مفاهیم و اطلاعات مربوط به یک درس دانست (میرزابیگی، برنامهریزی درسی و طرح درس در آموزش رسمی تربیت نیروی انسانی، 1380: 160). حداقل دو نوع محتوا در یک درس یافت میشود؛ محتوای مکتوب که به صورت متون و کتاب تدوین میشود و محتوای شفاهی که آن چیزی است که به صورت مکتوب نباشد و به صورت شفاهی و با ارائه توضیحات بیان میشود (فتحی واجارگاه، اصول و مفاهیم برنامهریزی درسی، 1388: 172ـ171).
در قرآن کریم، آموزش از اهداف بعثت پیامبر بیان شده است Pإِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍO (آلعمران/ 164) و در سیره معصومانb ارزش فراوانی به آموزش معارف دینی و آیات الهی داده شده است (حسینی زاده، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیتb: 1380: 4/ 17ـ16). ابوعبدالرحمن سُلمی به یکی از فرزندان امیرالمؤمنینg سوره حمد را آموخت. زمانی که سوره را بر پدرش قرائت کرد، امام به معلم هزار دینار و هزار حله داد و دهان او را از درّ پر کرد. به حضرت گفته شد: چرا این مقدار میدهید؟ امامg فرمود: چگونه این هدیه یعنی آموزش او با آنچه او به فرزند من عطا کرده برابری کند (ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابی طالب، 1379: 4/ 66؛ مجلسی، بحارالانوار، 1403: 44/ 191).
مفهومشناسی
تعلیم در معنای اصطلاحی عبارت است از سخن گفتن و القای کلمات معنادار، تا متعلّم معانی را بفهمد و عالم شود (امینی، 1374: 15).
فهم یعنی بررسی آنچه که فرد میبیند یا میشنود (شریعتمداری، روانشناسی تربیتی، 1382: 98). مفاهیم به عینی (ملموس) و تعریفی (مانند عدالت) تقسیمبندی میشود. برخی از مفاهیم از راه تعریف آموخته میشوند و نمیتوان آنها را بهصورت عینی آموخت (گانیه، شرایط یادگیری و نظریه آموزشی، 1373: 157؛ سیف، روانشناسی پرورشی نوین، 1387: 357).
1. تعلیم در آیات
آموزش و تعلیم کتاب الهی در چندین آیه از قرآن آمده است. با الفاظ Pیعَلِّمُکمُ الْکتابَO (بقره/ 151)، Pیعَلِّمُهُمُ الْکتابَO (بقره/ 129؛ آلعمران/ 48؛ جمعه/ 2) بیان شده است. در تفسیر کلمه «الکتاب» بین مفسران آرای متفاوتی وجود دارد. برخی (زمخشرى، الکشاف، 1407: 4/ 530؛ میبدى، کشف الاسرار و عده الابرار، 1371: 10/ 96) آن را همان «قرآن» تفسیر کردهاند. برخی دیگر، تفسیر آن را فراتر از قرآن میدانند. طبرسی در آیهای، آن را قرآن (طبرسی، مجمع البیان، 1372: 10/ 429) تفسیر کرده و ذیل آیهای دیگر، آن را بیان مفاد و مدلول آیات از حیث اشتمال بر معارف و دلایل توحید و احکام الهى بیان کرده است (همان، 1/ 395). علامه طباطبایی مقصود از «تعلیم کتاب» را بیان الفاظ و تفسیر معانى مشکل و متشابه آن میداند (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 1417: 19/ 265). فخر رازی در آیهای کتاب را اشاره به شناخت تأویل (فخر رازی، مفاتیح الغیب، 1420: 9/ 419) و در آیهای دیگر، مراد از آن را امر به تلاوت و آموزش معانی کتاب و حقایق آن میداند (همان، 4/ 59). همو و آلوسی تعلیم کتاب را فهماندن الفاظ قرآن و کیفیت ادای آنها بیان کردهاند (همان، 2/ 326؛ آلوسى، روح المعانی، 1415: 1/ 385). در تفسیر سورآبادی آمده است: مىآموزد ایشان را کتاب یعنى قرآن و تفسیر قرآن (سورآبادى، تفسیر سورآبادی، 1380: 4/ 2600).
2. تعلیم در روایات
پیامبر اکرم در وصیتی به معاذ بن جمل، زمانی که ایشان را به یمن فرستاد در زمینه تعلیم دادن به آنها فرمود: «اى معاذ! کتاب خدا را به ایشان بیاموز، و آنان را با اخلاق نیکو تربیت کن» (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، 1363: 25؛ مجلسی، بحارالانوار، 1403: 74/ 127ـ126). همچنین آن حضرت در ثواب تعلیم قرآن به فرزند، پاداشی بزرگ برمیشمارد و میفرماید: کسى که فرزند خود را قرآن تعلیم دهد، گویا ده هزار حج و ده هزار عمره بهجا آورده؛ ده هزار بنده از فرزندان اسماعیلg را آزاد کرده؛ ده هزار مرتبه در جنگ (در راه خدا) شرکت کرده؛ ده هزار مسلمانِ مسکینِ گرسنه را سیر کرده؛ ده هزار مسلمان برهنه را پوشانده؛ به تعداد هر حرفى از حروف قرآن، ده حسنه براى او نوشته شده؛ ده گناه از او محو و بخشیده مىشود؛ قرآن با او در قبر خواهد بود تا هنگامى که براى حساب مبعوث شود و در محاسبه باعث سنگینى ترازوی اعمالش خواهد شد و به وسیله قرآن از صراط، همانند برق خاطف مىگذرد و بالاخره قرآن از او جدا نمىشود تا بر او به میزانی کرامت فرو فرستد که بیش از آن باشد که آرزویش را مىکشید (شعیری، جامع الاخبار، بیتا: 49). حضرت علیg تعلیم قرآن را ازجمله حقوقی میداند که بر عهده پدر است (سید رضی، 1379: حکمت399، 433).
3. فهم قرآن در آیات
پس از فراگیری قرآن، از مهمترین وظایف مسلمانان، درک و فهم قرآن است (حکیمی، محمد رضا و دیگران، الحیاة، 1380: 2/ 234). بر مومن شایسته است که قرآن را با تدبّر و فهم بخواند و قلبش را به تفکر در معنای آنچه تلفظ میکند مشغول دارد و معنای تمام آیه را بشناسد (حمدى زقروق، الموسوعة القرآنیه المتخصصه، 1423: 424). خدای متعال میفرماید: Pأَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثِیراًO (نساء/ 82) آیا در (معانى) قرآن نمىاندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مىیافتند. تفهّم در قرآن یعنی، در هر آیهای از آن، توضیحی از قرآن را بخواهد (حسینی، هفده گفتار در علوم قرآنی، 1378: 342) و تأمل در قرآن، نگریستن با دقت قلب در معانی است (ابن القیم الجوزیة، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، 1407: 442).
در تفاوت معنای تدبّر و تفکّر آمده است، «تدبر» اندیشیدن و تفکر در وراى ظواهر است تا با جلوهگر شدن چهره باطن، عاقبت امر مشخص شود. بنابر این دو خصوصیت اصلی تدبّر عبارت است از: کاوش در باطن، توجه به نتایج و عواقب امر. «تفکر» اعم از بررسى ظواهر و باطن امور و بررسى علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن است (نقیپورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، 1381: 372).
4. فهم قرآن در روایات
شایسته است بر کسی که قرآن را میآموزد در آن فهیم هم باشد (ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، 1420: 2/ 66). همچنان که خدا مردم را به تفکر در قرآن دعوت کرده، تا بتوانند به فهم قرآن برسند، پیامبر نیز، فقط مقداری از آیات را تفسیر کرده و بسیاری از آیات را به خود مردم واگذار نموده است (علوىمهر، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، 1384: 38)؛ تا با تفکر در آیات بتوانند قرآن را بفهمند. همچنین حضرت رسول اکرم اسلام در حدیث شریف ثقلین همه مردم را به تمسک به قرآن فراخوانده است (جواهری، پرسمان علوم قرآنی، 1385: 167ـ166). معصومانb نیز مردم را به فهم قرآن در حد تفسیر و فهم ظواهر الفاظ آن تشویق میکردند، زیرا زبان قرآن ساده و مردم فهم است.
اهل بیتb مبانی و اصولی را ارائه میکردند تا مفسران بر اساس آن بتوانند مفاهیم را کشف کنند و بدین ترتیب مردم را به مفاهیم هدایت کرده و عالمانی را برای درک فهم قرآن تربیت میکردند (علویمهر، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، 1384: 155)؛ زیرا قرآن برای هدایت کردن به کمال، فرود آمده است. پس اگر قابل فهم نباشد یا انسان توانایی فهم آن را نداشته باشد، نقض غرض میشود و حکمت نزول آن لغو میگردد. در پرتو فهم قرآن و تأثر از تلاوت آن بود که برخی از مشرکان به اسلام روی آوردند (سعیدى روشن، تحلیل زبان قرآن، 1383: 402ـ401). همچنین در فهم قرآن، صحابه یکسان نبودند زیرا بین آنها در فهم آیات و سطح آگاهیشان و حدود بهرهوری آنها از محضر پیامبر و همچنین تلاشی که در زمینه فهم قرآن داشتند (مهدویراد، آفاق تفسیر، 1382: 62) و حظ معرفتی و شناختی و صفا و پاکی نفسانی، تفاوت وجود داشت (سعیدىروشن، علوم قرآن، 1379: 250).
از آنجا که قرآن تمامی انسانها را قابل تربیت میداند، تعلیم خود را در جهان توسعه داده و چون افهام در درک معنویات مختلف است؛ لذا تعلیم خود را مناسب سادهترین فهمها قرار داده است. درنتیجه معنویات در پشت ظواهر قرار گرفته است و هر کس به اندازه درک خود از آن بهره میبرد (طباطبایى، قرآن در اسلام، 1353: 40). چنان که پیامبر فرمود: ما پیامبران، دستور یافتهایم که با مردم به ایافته ندازه عقل و درکشان سخن بگوییم (کلینی، کافی، 1407: 1/ 23؛ مجلسی، بحارالانوار، 1403: 1/ 85). باید توجه داشت که فهم قرآن در هر زمان، از نظر کیفی و کمّی در تکامل است. هر چه فطرت انسانها شکوفاتر، عقل و علم آنها از انسان و جهان، افزونتر میشود. بنابر این تعداد یافتههای او از قرآن زیادتر و فهمهای گذشته او نیز عمیقتر میگردد (جوادی آملی، قرآن در قرآن، 1388: 453). باید در نظر داشت که با توجه به مراتب فهم افراد، نباید به فهمهای صحیح خود از قرآن اکتفا کرد و البته نباید فهم افراد دیگر را تخطئه نمود (نقیپورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، 1381: 305).
آیات قرآن دارای مراتب، تأویل، باطن، استعارات و تمثیل است و لذا قابل فهم برای همه مردم نیست؛ به همین جهت نیاز به تفسیر دارد (علوىمهر، روشها و گرایشهاى تفسیرى، 1381: 196). مثلا در روایتی از عَدى بن حاتم آمده است: هنگامی که آیه Pحَتَّى یتَبَینَ لَکمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِO (بقره/ 187) نازل شد، ریسمان سیاه و ریسمان سفیدى تهیه کردم و آن را زیر بالش خود گذاشتم و مدتى به آن نگریستم ولى برایم آشکار نشد. صبح روز بعد نزد رسول اکرمa رفته، ماجرا را تعریف کردم. در جواب فرمود: مقصود آیه، سیاهى شب و سفیدى روز است (بخاری، الصحیح، 1422: 4/ 599؛ اوسى، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، 1381: 135). این روایت، نشان میدهد پیامبر آن را برای عدی بن حاتم تفسیر کردند.
اولین عامل در فهم قرآن، آشنایى با زبان عربى و سبک بیان قرآن و اصول و قواعد فهم معنا از الفاظ و عبارات است (شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، 1382: 209). بلاشر میگوید مسئله فهم قرآن براى هر مسلمان، در خور اهمیت است. مرحله فهم معانی، زمانی است که فرد بتواند درس خود را درست و روان تکرار کند؛ مواضع وقف را بشناسد و مطابق سنت جارى از نوشتن قرآن آگاه باشد (بلاشر، درآمدی بر قرآن، 1372: 200ـ199).
راغب در مقدمه کتاب خود آورده است: نخستین چیزى که از علوم مختلف براى درک و فهم قرآن نیاز داریم و باید به آن پرداخته شود علوم الفاظ است. تحصیل و به دست آوردن معانى مفردات الفاظ، در حقیقت نخستین یارى کننده کسى است که مىخواهد معانى قرآن را بفهمد و آن را درک کند و مانند به دست آوردن وسائل بنایى یا آجر است که براى معمار و سازنده ساختمان، نیازهاى اوّلیه اوست و در این مرحله به آنها نیاز دارد (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، 1412: 54). فهم ظواهر قرآن همگانی است، اما فهم مجموعه قرآن اعم از تنزیل و تأویل، و ظاهر و باطن، ویژه معصومانb است (جوادی آملی، تسنیم، 1388: 1/ 103). به تعبیر دیگر، فهم ظاهر آیات برای همه میسر است هرچند نیاز به مراجعه به تفسیر داشته باشد و باطن درجات متفاوتی متناسب با درجات علم و عقل و علم لدنّی دارد که اهلش آن را میداند (کمالى دزفولى، قانون تفسیر، 1354: 345)؛ زیرا باطن قرآن ژرف و عمیق است، چنان که امام علیg فرمود: «الْقُرْآنُ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ» (سید رضی، نهج البلاغه، 1379: خطبه18/ 65)؛ ظاهر قرآن، شگفت و باطنش شگرف است.
حقیقت قرآن بیرون از مقوله لفظ است و نظر به باطن دارد که مختصّ انبیای الهی و معصومانb است (نقیپورفر، پژوهشی، 1381: 573). امیرالمؤمنینg مىفرماید: «إِنَّ اللَّه قَسَّمَ کلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ یعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ وَ قِسْماً لَا یعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْییزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ قِسْماً لَا یعْرِفُهُ إِلَّا اللهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم» (طبرسى، مجمع البیان، 1403: 1/ 253)؛ خدا کلامش را سه بخش کرده است: قسمتی از آن را طوری قرار داده است که عالم و جاهل آن را مىشناسد، قسمتی را کسى نمى،فهمد مگر آن که ذهنش صفا و حسّی لطیف و تشخیصی صحیح دارد از کسانی که خدا سینهشان را براى اسلام گشوده است، قسمتی دیگر را فقط خدا و امانتداران او و راسخان در علم میدانند.
با توجه به آنچه بیان شد صِرف توجه به لفظ، منجر به فهمیدن نمیشود، بلکه برای آن که آموزش قرآن منجر به فهمش شود، باید به بیان تفسیر، تاویل، آموزش معانی و دلالت آیات توجه نمود؛ زیرا فضیلت تلاوت قرآن در خوب خواندن، تدبر و اندیشیدن است (طاهری، درسهایی از علوم قرآنی، 1377: 1/ 52) و فهم همه جانبه قرآن کریم در گروی تعلّم و تدبّر است (شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، 1382: 222ـ221).
5. انس با قرآن
آموزش باید توأم با فهم قرآن باشد. ارائه روشهای آموزشی و بیان مبانی حاکم بر این روشها، مشخص میکند که انس با قرآن نیز در میان این موارد نهفته است. انس با قرآن باید همیشگی باشد و پذیرفته نیست کسی قرآن را کتاب خود بداند و ادعای پیروی از آن را داشته باشد، اما با آن انسی نداشته باشد (فاکر میبدی، مراحل انس با قرآن، 1385: 13). براى انس با قرآن در خود قرآن، عناوین «قرائت»، «تلاوت»، «ترتیل»، «استماع و انصات» و «تدبر» آمده است (همان، 378). گاهی در انس با قرآن و تدبر در آن، به آیات الهى گوش جان مىسپاریم و گاهی خودمان به قرائت اقدام مىنماییم.
طبق آیه Pوَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًاO (مزمل/ 4) پیامبرa باید قرآن را ترتیل نماید. طبعاً آن حضرت، کمال شیوه انس و تدبر در قرآن را به کار میگرفت که در دستور تلاوت به ترتیل آمده و در روایتی از ایشان چنین آمده است: «مَن استَمَعَ إلى آیة مِن کتابِ اللّه کتِبَت له حسنةً مضاعفةً و مَن تلا آیةً مِن کتابِ اللّه کانت له نوراً یومَ القیامة» (ابن کثیر، فضائل القرآن، 1416: 298)؛ کسی که آیهای از کتاب خدا را بشنود برای او پاداشی مضاعف نوشته میشود و کسی که آیهای از کتاب الهی را تلاوت کند در روز قیامت برای او نوری میشود. (فاکر میبدی، مراحل انس با قرآن، 1385: 95ـ94). بنابراین، باید گفت انس با قرآن و تدبّر در آن، با قرائت آن به شیوه ترتیل حاصل میشود. اگر آموزش با رعایت اصول آن و به شیوه صحیح صورت گیرد انس با قرآن را نیز به دنبال دارد و موجب میشود که انسان با قرآن، الفت و انس پیدا کند. البته منظور از «ترتیل» شیوه متداول و معروف به این نام نیست؛ بلکه ترتیل عبارت است از «شیوه منظمی که متن و فهم قرآن به طور همگام و با کیفیت مناسب قرائت میشود».
تعبیراتی همچون «اهل القرآن»، «صاحب القرآن» و «حَمَلة القرآن» که در روایات آمده، درحقیقت تعبیر دیگری از مأنوسان با قرآن است (همان، 20). حضرت علیg در روایتی، به زیبایی از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن چنین یاد میکنند (نقیپورفر، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، 1381: 25) و میفرماید: آگاه باشید! همانا این قرآن پند دهندهاى است که نمىفریبد، و هدایت کنندهاى است که گمراه نمىسازد، و سخنگویى است که هرگز دروغ نمىگوید. کسى با قرآن همنشین نشد مگر آن که بر او افزود یا از او کاست؛ در هدایت او افزود و از کوردلى و گمراهىاش کاست (سید رضی، نهج البلاغه، 1379: خطبه 176/ 333). در بیانی دیگر میفرماید: «وَ إِنْ أَرَدْتَ الْمُونِسَ فَالْقُرْآنُ یکفِیک» (شعیری، جامع الاخبار، بیتا: 181)؛ اگر مونسی میخواهی، قرآن تو را کافی است. در روایتی دیگر نیز آمده است: کسی که به تلاوت قرآن انس داشته باشد، از جدایی برادرانش احساس تنهایی نخواهد داشت (تمیمى آمدى، 1410: 638).
تکرار آیات نیز موجب انس گرفتن با آیات الهی میشود، زیرا شخص، پیوسته آیات را در ذهن دارد و درنتیجه با آن مانوس میشود. زمانی که امام سجادg آیه Pمالِکِ یَومِ الدّینِO (فاتحه/ 4) را قرائت میکرد آن را تا حدی تکرار میکرد که نزدیک بود جان به جانآفرین تسلیم کند (کلینی، کافی، 1407: 2/ 602). همچنین آن حضرت، در دعای ختم قرآن از خدا میخواهد قرآن را مونس تاریکیها قرار دهد (صحیفه سجادیه، 1376: 178). امام صادق g نیز انس و الفت را در قرائت قرآن یافته و میفرماید: «انس را طلب میکردم و آن را در قرائت قرآن یافتم» (نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، 1408: 12/ 174).
انس با قرآن مراتبی دارد که با توجه به مجموع روایاتِ مربوط به قرآن، از نگهداری قرآن در خانه شروع میشود و پس از طی مراحلِ نگاه کردن به آیات قرآن، گوش فرادادن به تلاوت قرآن، تلاوت قرآن، تدبّر و تفکر در قرآن، با بالاترین مرحله یعنی عمل به قرآن پایان مییابد (هادوى کاشانى، مراتب انس با قرآن در روایات، پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن).
همچنین از شرایط انس با قرآن، میتوان از طهارت، خشوع و شناخت عظمت قرآن نام برد و مواردی همچون کبر و خودبزرگ بینی و روی آوردن به دنیا را از موانع انس با قرآن برشمرد. از موارد دیگر انس با قرآن، نزول تدریجی قرآن است که در زمان پیامبر موجب شد تا مردم بتوانند قرآن را به تدریج یاد گرفته و مفاهیم و معانی آن را کاملا جذب نمایند (نجاتی، قرآن و روانشناسی، 1381: 264).
بنابراین، آشنایی با روشهای آموزشی قرآن و مبانی حاکم بر آن، موجب انس هر چه بیشتر با قرآن میشود و حتی میتوان انس با قرآن را در میان این روشها و مبانی، نهفته دانست.
6. ارتباط آموزش و فهم قرآن
فهم ظاهر و باطن قرآن با رجوع به اهل آن برای همه میسر است و این چنین نیست که قرآن بالاتر از فهم بشر باشد؛ زیرا خدا به تدبّر دعوت کرده است. شأن پیامبر تعلیم است و آن، زمانی است که فهم مطلب مشکل باشد نه ممتنع؛ زیرا اگر فهم مطلبی بدون معلم ممتنع باشد با تعلیم هم غیرممکن است. وقتی خدا قرآن را به زبان قومی نازل کرده هدفش فهماندن به آنها بوده است و تعابیر برهان و تبیان و نور و منذر و راهنما و… برای قرآن و همچنین روایاتی که در این زمینه آمده در صورتی است که فهم قرآن برای انسان ممکن باشد (طاهرى، درسهایی از علوم قرآنی، 1377: 1/ 91ـ89؛ مصباح یزدی، قرآنشناسی، 1380: 2/ 55 و 67ـ65). مواردی مانند عقلایى بودن زبان قرآن یعنی این که سخن گفتن قرآن طبق اصول محاوره عقلایى با مردم است و از آنجا که محاورات دیگران قابل فهم است، آیات قرآن نیز قابل فهم مىشود؛ تحدی قرآن؛ و فراخوان تدبر در آیات (مصباح یزدی، قرآنشناسی، 1380: 2/ 64ـ63) امکان فهم قرآن را میرساند.
از مسائل مهمی که در فهم قرآن مؤثّر است، شناخت هدف از نزول قرآن است، زیرا هدف از نزول، سایه خود را بر معناى قرآن مىافکند (حکیم، علوم قرآنی، 1378: 43). در فهم قرآن، مراعات سیاق آیه و جملهای که در آیه وجود دارد (قرضاوی، قرآن منشور زندگی، 1382: 389؛ فولادوند، قرآنشناسی، 1380: 309) و نیز فهم مثلها از موارد مهم است (کمالى دزفولى، قرآن ثقل اکبر، 1372: 329). قرآن نسبت به بطونی که دارد جنبه مَثَل به خود میگیرد تا معارف به افهام نزدیک شود (طباطبایی، قرآن در اسلام، 1353: 42ـ41). شرط بهرهجستن از مَثَلها تعقل در آنهاست (جوادی آملی، قرآن در قرآن، 1388: 447) و تعقّل در امثال قرآن، بنا بر آیه 43 سوره عنکبوت تنها در توان عالمان است.
7. تأثیر آموزش بر انس با قرآن
قرآن کتاب هدایت الهی برای بشر است که برای بهره بردن از آن و انس با آن، آموزش آن اهمیت ویژهای دارد. نحوه تعلیم قرآن، نه تنها مانند سایر کتابها و مجموعهها در بهرهگیری از محتوایش تأثیر دارد، بلکه به خاطر اصالت لفظ الهی آن، بالاتر از سایر متون بوده و لازم است که تعلیم آن به صورتی خاص صورت گیرد تا توأم با امر تعلیم و تعلّم آن، فهم آیات و انس با آن نیز تحقق پیدا کند.
آموزش قرآن، در سیره پیامبر از طریق اِقراء و اِسماع دنبال میشد (معارف، مباحثی در تاریخ و علوم قرآنی، 1383: 149). اقراء به معنای آموزش عبارات و مفاهیم بهصورت توأمان بود و رسول خدا در مسیر اقراء حقایقی از مفاهیم را بیان میفرمود (همان، 225ـ224). در دوران پیامبر فهم قرآن مقدمهای برای عمل بهشمار میرفت (فولادوند، قرآنشناسی، 1380: 26). ایشان به تدبر در آیاتی که تعلیم داده میشد اهتمام داشتند. ابن مسعود نقل میکند: رسول خدا ده آیه را برای اصحاب قرائت میکردند و آنان به ده آیه دیگر نمیپرداختند تا عملی را که در آن آمده دریابند و امر و نهی و حلال و حرام آن را دریافت نمایند (قرطبی، تفسیر قرطبی، 1423: 1/ 39).
البته پیامبرa در آموزش، افزون بر شیوه عمومی، با بیان معانی و تفاسیر آن به عدهای از اصحاب و بیش از همه به حضرت علیg، آموزشهای ویژهای نیز داشته است (علویمهر، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، 1384: 34). آن حضرت میفرماید: آیهاى بر رسول خداa نازل نمىشد، مگر آن را بر من خواند و آن را املا مىفرمود. من هم آن را با خط خودم مىنوشتم و آن حضرت تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام آیات را به من مىآموخت. آن حضرت براى من دعا کرد که خدا فهم و حفظ آیات را به من عطا کند. از زمانى که آن حضرت براى من دعا کرد، هیچ آیه و دانشی از آن را فراموش نکردم (کلینی، کافی، 1407: 1/ 64).
به این ترتیب آموزش قرآن باید به روشهای خاص خود صورت گیرد تا موجب انس با آیات الهی گردد. شیوه صحیح آموزش روشهای قرائت موجب میشود تا همراه با تفهم آیات الهی، انس با قرآن نیز بیشتر گردد؛ زیرا برای فهم بیشتر آیات الهی باید با قرآن مأنوس بود و پیوسته آیات الهی را تکرار کرد و بر قرائت آن مداومت نمود.
8. تأثیر فهم قرآن بر انس با آن
یکی از اهداف آموزش و مؤثر بر فهم آن، تدبر است. تدبر عبارت است از تفهّمِ روشمندِ مجموعیِ منسجمِ ظاهرِ عباراتِ قرآن و تکمیل کننده مهارتهایی چون قرائت و تلاوت که پس از آنها قرار میگیرد. مقدمه عمل به قرآن است و موجب انس بیشتر با ظاهر الفاظ و عبارات میشود و درنتیجه موجب فهم بیشتر آیات و سور میگردد (الهیزاده، تدبر از نگاه قرآن و عترت، آشنایی با تدبر در قرآن، موسسه تدبر در قرآن و سیره، آدرس اینترنتی: www.mftqs.com).
فهم آیات قرآن موجب میشود تا متعلّم قرآن بتواند بین آیات الهی ارتباط برقرار کند و آیات را در موضوعات مختلف به کار ببرد تا راهنما باشد (قرضاوی، قرآن منشور زندگی، 1382: 595). این، جز از راه انس با قرآن میسر نمیشود. باید درنظر داشت که معارف قرآن، مراتب فراوانی دارد و هر مرتبه از آن را، گروهی خاص بهرهمند میشوند. امام حسینg فرمودند: کتاب خدا بر چهار مرتبه است: عبارت، اشاره، لطایف و حقایق؛ عبارت برای عموم مردم، اشاره برای خواص، لطایف برای اولیا، و حقایق برای انبیاست (مجلسی، بحارالانوار، 1403: 92/ 20). هر کس به اندازه استعداد خود از قرآن بهره میبرد تا به «مقام مکنون» آن برسد؛ مقامی که تنها پیامبر اکرمa و اهلبیتb به آن راه دارند. همگان توفیق بهرهمندی از قرآن را ندارند؛ زیرا گناه و الحاد و تقلیدِ باطل از گذشتگان، قفل قلب آدمی است و انسان را از تدبر باز میدارد. صِرف دانستن عربی هم برای فهم کافی نیست و باید آشنا با قواعد ادبیات عرب و سایر علوم پایه موثر در فهم قرآن بود (جوادی آملی، دینشناسی، 1387: 86ـ83).
روایت شده است: پیامبر فرمود: هیچ مرد و زن مؤمن، آزاده یا بردهای نیست مگر حق واجبی برای خدا بر عهده اوست که قرآن را فراگیرد و آن را بفهمد. سپس آیه 79 سوره آل عمران را به عنوان شاهد مثال قرائت کردند (نوری، مستدرک الوسائل، 1408: 4/ 233ـ232).
حضرت علیg جایگاه فهم را بعد از شنیدن بیان کرده و میفرمایند: ای انسان، بشنو؛ سپس بفهم؛ بعد یقین کن و آنگاه به کار ببر (کلینی، کافی، 1407: 2/ 456؛ دارمی، سنن الدارمی، 1434: 1/ 158؛ ابن بابویه، معانی الاخبار، 1403: 226). در روایتی دیگر، آن حضرت میفرمایند: آگاه باشید! علمی که فهم در آن نباشد، قرائتی که در آن تدبر نباشد و عبادتی که در آن تفقه و فهم عمیق نباشد خیری ندارد (دارمی، سنن الدارمی، 1434: 1/ 158؛ ابن بابویه، معانی الاخبار، 1403: 226).
تقوا و طهارت، شرطِ فهم قرآن است (جوادی آملی، قرآن در قرآن، 1388: 369) و جهل و استکبار، دو مانع فهم قرآن است؛ زیرا کسانی که جاهلاند اهل تفکر نیستند و مستکبران خضوع ندارند و خدا قلبشان را از درک معارف منصرف میسازد (همان، 365). در آیه 127 سوره توبه خدا از کسانى یاد میکند که بر اثر مُهری که در دلهایشان نهاده شده از درک حقیقت عاجز ماندهاند. در آیه 87 از همان سوره، بیان میشود که بر دلهایشان مُهر زده شده است، در نتیجه قدرت درک ندارند. همچنین قلب بسته را در آیه 24 سوره محمد از موانع تدبّر در قرآن برمىشمرد. بنا بر این قاری برای فهم معانی قرآن باید موانع و حجابها را از خود دور کند، صفات رذیله را از خود دور کند و از گناهان پرهیز نماید (طاهری، درسهایی از علوم قرآنی، 1377: 1/ 63).
به این ترتیب، تدبر در مراحل مختلف قرائت و فهم تجلی مییابد که در اصلِ قرائت، یعنی پی در پی آوردن الفاظ و مداومت بر امر قرائت. تدبر در فهم یعنی توجه به مفاهیم موجود در لایههای مختلف آیات. تدبر در اصل قرائت و در فهم آیات باید بهصورت توأمان باشد. آنچه خارج از قرائت صورت میگیرد، تدبر نیست بلکه تفکر یا تعقل است.
نتیجه
1. آموزش قرآن باید بهگونهای باشد که منجر به فهم مطالب و انس با قرآن گردد تا مثمر ثمر باشد؛
2. فهم ظاهر قرآن همگانی است؛ اما فهم باطن و تأویل قرآن مختص اهل آن است که با مراجعه به اهلش، فهم قرآن برای همگان میسر میشود؛
3. روشهای آموزشی بیان شده، الگویی است که باید آن را به کار بست تا با استفاده از این روشها، به فهم کتاب الهی دست پیدا کرد و بتوان با آن انس گرفت؛
4. در روشهای آموزش قرآن، مراحلی مانند اقراء، استماع و کتابت طی میشود که در آن، آموزش الفاظ همراه با مفاهیم صورت میگیرد و موجب انس با آیات الهی میگردد؛ زیرا به نوعی انس با قرآن در میان روشهای آموزشی نهفته است؛
5. آموزش قرآن اگر به شیوه صحیح صورت گیرد موجب میشود که فرد، مکرر به قرآن مراجعه کند و در نتیجه با مراجعات زیاد به قرآن، فهم آیات الهی میسر شده و در نتیجه انس با آیات نیز محقق میگردد.
کتابنامه
الهیزاده، محمد حسین، تدبر از نگاه قرآن و عترت، آشنایی با تدبر در قرآن، موسسه تدبر در قرآن و سیره، بازیابی از آدرس اینترنتی www.mftqs.com